گروگ ازنگاه دوربین

گروگ ازنگاه دوربین

فتوو بلاک شهربندری گروگ
گروگ ازنگاه دوربین

گروگ ازنگاه دوربین

فتوو بلاک شهربندری گروگ

معرفی پژوهشگری در بیابان

 

         به نام رستگار ترین واژه دوست اشتن ،  

  

                                    

  عبدالرحمن ابراهیمی

متولد 1365 در روستای کرتان دوران ابتدایی ، راهنمایی را در گونمردی و دبیرستان را در مدرسه جلال آل احمد سیریک گذراندم  به از اخذ دیپلم وارد دانشگاه شدم و بعد از اخذ فوق دیپلم الکترونیک .در دانشگاه آزاد فسا  .در حال حاضر دوره کارشناسی  مهندسی برق مشغول به تحصیل هستم . به دلیل علاقه زیاد به کار نویسندگی از سال 1381 شروع به فعالیت کردم  .شرکت در کارهای فرهنگی وشعر سرودن در همان سالهای 81 این قدرت را به من د اد که بتوانم از همان آغاز دوره دبیرستان اولین کتابم را به نام مهارتهای مطالععه را بنویسم مقالات که متعدد در جشنواره های استانی وکشوری ونوشتن سه جلد کتاب دیگر به نام های آرام تر از موج دریا . ؛ رمان این گونه با هم آشنا شدیم از آثارم  می باشد ودر حال حاضر حدود 3 سال است که کار نویسندگی کتابی به نام سیریک از یک منظره ای دیگر را شرو ع کردم که الان 80 درصد پیشرفت داشته و تا اواخر مرداد کار تدوین آن به پایان می رسد .

پنجرها ی اتاقم را به روی دریا باز می کنم

 حس عجیبی دارم . آرزو داشتم یه روز مسافری بشم وقصه رفتنمو برای کسانی تعریف کنم .که از قصه رفتنم دل تنگ بشن وهیچوقت برام نگن که جدایی از ما قسمت توست .ولی تویی زندگی همیشه یک نفر هست که بیادته و اون هم یک مسافر نیست .شاید همراهی از جنس رویا ولی  نا پیدا ، که تو این دنیا فقط حس مسافر شدن یک رویا ست . نمی خوام دلتنو با خاطرات رفتنم با تن خسته توی کوچه های دلواپسی پراز غم که اگه یک لحظه آسمون را تما شا کنی بیادت ابری میشه را تعریف کنم .آری دلم از مسولین شهرستان گرفته به خاطر بی توجهی وعدم همکاری در کار های فرهنگ. در سالهای اخیر. وباید گفت که باید به دنبال شادی گشت ولی غم ها خودشان ما را پیدا می کنند . می مانم واسه اونهای که بیادم یک شاخه گل را کنار گذاشته وپنجره اتاقشنو روبه دریا باز می کنند تا ما احساسشنو مثل صدای پای بارون  توی شهرمان سیریک حس کنیم .

 

 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
دوست دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:34 ب.ظ

برای این عزیزبیابانی آرزوی موفقیت دارم
شما استادوظیفه داریدباایشان همکاری لازم بکنید

هفت رنگ دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:45 ب.ظ http://7rang.ir/counter/

با سلام

سیستم شمارشگر هفت رنگ ، شمارشگری با امکانات جالب

به 2 صورت فلش و متنی

هم برای مشاهده آمار بازدید وبلاگتان و هم برای بالا بردن زیبایی آن

با تشکر

ایران چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:06 ب.ظ

سلام به شما واقای ابراهیمی عزیز

واقعا برای من افتخاریست یا برای هر سیریکی که موفقیتهای شما عزیزان را از دور نظاره کر هستیم واقعا قلم خوبی دارین
میخواستم بیشتر باهاتون اشنا بشم ایمل بنده که هست
منتظرتون هستم

عاشق واقعی بلوچستان چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:35 ب.ظ

شنیدم یکی موش صاحب مقام
به تجدید منصب نمود اهتمام
یکی صندق رأی را دیده بود
برای تقلب پسندیده بود
به بالای صندق نشستی کمین
بمالیده بر خویشتن وازلین
شبانه بدان هیکل لیز و صاف
به صندق فرو رفت از آن شکاف
هرآنکس حقیر است و نرمش‌پذیر
به رخنه نمودن ندارد نظیر
چه سوراخ موش وچه کانال سوسک
چه جرز دکان و چه مال کیوسک
چه در درز خشتک، چه چاک لباس
جلومیرود مثل کک مثل ساس
چو آن موش ناچیز بنمود سعی
توانست رفتن به صندوق رأی
در آنجا همه رأی ها را که خواند
دلش گشت غمگین و افسرده ماند
که با آنهمه عرض اندام او
نبودی یکی رأی بر نام او
به خشم آمد از کار ملت شدید
همه رأی ها را به دندان جوید
عرق بر سراپای جانش نشست
چه دشنام ها بر زبانش نشست
چو میخواست برگردد از آن شکاف
نه دیگر تنش لیز بود و نه صاف
ز بلعیدن رأی از روی حرص
همی هیکلش بود مانند خرس
دریغا که بر آب زد بیگدار
نبودش در آن حال راه فرار
بدینگونه آن موش دزد و دله
بیفتاد از هول توی تله
خبر گشت آن رهبر از حال موش
بگفتا خودم گفته بودم بکوش
ولی گز نکرده چرا پاره کرد
نه خود که مرا نیز بیچاره کرد
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
به رویترز که حرف دارم زیاد
که من از همان سال پنجاه و هفت
شدم واقف از ظلم و جوری که رفت
ولیکن همین چشمه‌ی آخری
بود «اِند» شلتاق و افسونگری
بسی حقه دیدم در این سال ِ سی
تقلب ندیدم بدین خالصی

میم الف شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:24 ب.ظ

سلام برای
آقای ابراهیمی جوان کرتانی آرزوی توفیق روزافزون دارم انشالله اینده ئی روشن وستاره ئی پرتابش درآسمان ادب
بیابان باشند

چوک بابا جمعه 12 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:40 ق.ظ

سلام
من جوانی هستم گروگی ولی متاسفانه آلوده به کراک.
ولی از آقای آراسته خیلی گله دارم.شنیدم در روستایمان جوانان زیادی را ترک میدهند و آقای آراسته سپیده دم در خانه جوانان معتاد گروگی را میزند و آنان را به زور از خانه بیرون و بسوی مراکز ترک اعتیاد میبرد .
اما یک روز نشد که به من نیز سر بزد و مرا از این بلا نجات دهد زیرا خود ایشان زمانی که بنده نوجوان بودم اولین نخ سیگار را بنده تعارف کردند
از شما سروش جان و تمامی گروگی های بزرگوار تقاضا دارم پیام من را به گوش آقای آراسته برسانید تا نام من در لیست افرادی که باید ترک داده شوند نوشته شود

محمد طاهرزیی شنبه 13 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:00 ب.ظ

به نام افرینده روزگار
وبا عرض سلام خدمت مدیر محترم وبلاگ
و عرض سلام خدمت اقای ابراهیمی موفق باشید به امید پشرفت بیابان و همه مردم
و درباره دوست عزیزی که گفته بودن ایشان مبتلا به کرک هستند خواستم مطلبی عرض کنم دوست عزیز شما خودتان چرا پیش اراسته نمیرید اگر تصمیم ترک اعتیاددارید خودتان پیش ایشان بروید و شما معرفی خواهد کرد
به امید موفقیت به درود

tiamsystem minab شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ق.ظ http://tiamsystem.blogfa.com/

شما لینک شده بودی دوست من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد