دکترباستانی پاریزی
توسط مرحوم بنان در یادبود مرحوم صبا خوانده شدهاست. این غرل به این شرح است:
یاد آن شب که صبا بر سر ما گل می ریخت
بر سر ما ز در و بام و هوا گل میریخت
سر به دامان منت بود وز شاخ بادام
بر رخ چون گلت آرام صبا گل میریخت
خاطرت هست آن شب همه شب تا دم صبح
گل جدا، شاخه جدا، باد جدا گل می ریخت
نسترن خم شده، لعل لب تو نوازش میداد
خضر گویی به لب آب بقا گل می ریخت
زلف تو غرقه به گل بود و هر آنگاه که من
می زدم دست بدان زلف دو تا گل می ریخت
تو فرو دوخته دیده به مه و باد صبا
چون عروس چمنت بر سر و پا گل می ریخت
گیتی آن شب اگر از شادی ما شاد نبود
راستی تا سحر از شاخه چرا گل می ریخت؟
شادی عشرت ما باغ گل افشان شده بود
که به پای تو ومن از همه جا گل می ریخت
تولد | ۳ دی، ۱۳۰۴. پاریز، استان کرمان. |
زمینه فعالیت | نویسنده، تاریخدان. |
ملیت | ایرانی |
والدین | حاج آخوند پاریزی |
سلام
آخرین قسمت پایان نامه یک دانشجوومعرفی روستایش
باباماخدائیش بخواهیدبااینگونه اشعارومردم سرکارنداریم برای مایک چیزی بنویس که درک کنیم
جناب دکترباستانی پاریزی کاتب وحی پیغمبردزدان ونبی السارکین ازمفاخرایرن زمین وشریک ما درکویرات ایران است
وازنظرفرهنگی نیزمشترک هستیم