گروگ ازنگاه دوربین

گروگ ازنگاه دوربین

فتوو بلاک شهربندری گروگ
گروگ ازنگاه دوربین

گروگ ازنگاه دوربین

فتوو بلاک شهربندری گروگ

بوی باران

 

بوی باران وامروز هوا ابریست

 

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک 


شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید 


برگهای سبز بید 


عطر نرگس، رقص باد 


نغمه و بانگ پرستوهای شاد 


خلوت گرم کبوترهای مست 


نرم نرمک میرسد اینک بهار 


خوش بحال روزگار … 


خوش بحال چشمه ها و دشتها 


خوش بحال دانه ها و سبزه ها 


خوش بحال غنچه های نیمه باز 


خوش بحال دختر میخک که میخندد به ناز 


خوش بحال جان لبریز از شراب   


خوش بحال آفتاب  


ای دل من، گرچه در این روزگار  


جامهء رنگین نمی‌پوشی به کام 


بادهء رنگین نمی‌نوشی ز جام 


نقل و سبزه در میان سفره نیست 


جامت از آن می که می‌باید تهی است 


ای دریغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسیم 


ای دریغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب 


ای دریغ از «ما» اگر کامی نگیریم از بهار … 


گر نکوبی شیشهء غم را به سنگ 


هفت رنگش میشود هفتاد رنگ … 

 

همیشه رنگ زندگی تان سبز باشه

ازاسکله شهرستان سیریک نیزدیدن کردیم

 

 

 

 

 

با اتمام کاراسکله شهرستان بندرسیریک انشالله سیریک وبیابان یکی از منطقه اقتصادی کشورعزیزمان خواهدشدبه امیدروزی که تمام تجا وسرمایه داران عزیز درشهرستان سیریک سرمایه گذاری نمایندشهرستان سیریک جائی بسیارمناسب برای سرمایه گذاری تجاری است

سال نووبهار

امسال منتظربودم بهارنیامد 

 

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
وان چنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی؟
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی 

 

 

 

زمزمه ای در بهار


دو شاخه نرگست ای یار دلبند
چه خوش عطری درین ایوان پرکند
اگر صد گونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی لبخند لبخند
گل نارنج و تنگ آب و ماهی
صفای آسمان صبحگاهی
بیا تا عیدی از حافظ بگیریم
که از او می ستانی هر چه می خواهی
سحر دیدم درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی
بهارت خوش که فکر دیگرانی
سری از بوی گلها مست داری
کتاب و ساغری در دست داری
دلی را هم اگر خشنود کردی
به گیتی هرچه شادی هست داری
چمن دلکش زمین خرم هوا تر
نشستن پای گندم زار خوشتر
امید تازه را دریاب و دریاب
غم دیرینه را بگذار و بگذر

فریدون مشیری